English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (3472 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
solve U یافتن پاسخ یک مشکل
solved U یافتن پاسخ یک مشکل
solves U یافتن پاسخ یک مشکل
solving U یافتن پاسخ یک مشکل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
calculate U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculated U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
problem U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
problems U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
Other Matches
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
solutions U پاسخ یک مشکل
solution U پاسخ یک مشکل
calculation U پاسخ به یک مشکل در ریاضی
come up with <idiom> U یافتن پاسخ
problem U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problems U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem U یافتن پاسخ برای مشکلی
problems U یافتن پاسخ برای مشکلی
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
ScanDisk U که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back <idiom> U مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
propagate U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates U گشترش یافتن یا نشر یافتن
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
uphill U مشکل
jigsaw U مشکل
jigsaws U مشکل
scarc ely U مشکل
quandary U مشکل
difficult U مشکل
problem U مشکل
quandaries U مشکل
problems U مشکل
What's the problem? U مشکل کجاست؟
ill U مشکل سخت
head above water <idiom> U آشکاری مشکل
picksome U مشکل پسند
miminy piminy U مشکل پسند
hardest U مشکل شدید
harder U مشکل شدید
hard U مشکل شدید
problem identification U بازشناسی مشکل
have a time <idiom> U به مشکل بر خوردن
faultless <adj.> U بدون مشکل
kick up a fuss <idiom> U به مشکل بر خوردن
knot U مشکل عقده
ill- U مشکل سخت
open sesame U مشکل گشا
bisexual U خنثی مشکل
off the hook <idiom> U دورشدن از مشکل
bisexuals U خنثی مشکل
error description U توضیح مشکل
in a jam <idiom> U مشکل داشتن
in a bind <idiom> U به مشکل افتادن
knots U مشکل عقده
up the creek <idiom> U به مشکل برخودن
ills U مشکل سخت
impeccable <adj.> U بدون مشکل
sound <adj.> U بدون مشکل
hard to please U مشکل پسند
description of error U توضیح مشکل
fastidious U مشکل پسند
exquisite taste U مشکل پسندی
f.in taste U مشکل پسند
fastidiousness U مشکل پسندی
feeding problem U مشکل تغذیه
finicality U مشکل پسندی
finically U مشکل پسندانه
defect description U توضیح مشکل
fault description U توضیح مشکل
floorer U سوال مشکل
hardly U مشکل بزحمت
deep water <idiom> U مشکل سخت
fun and games <idiom> U وفیفه مشکل
free from error <adj.> U بدون مشکل
immaculate <adj.> U بدون مشکل
flawless <adj.> U بدون مشکل
resource person U فرد مشکل گشا
raise eyebrows <idiom> U ایجاد مشکل و زحمت
mystification U مشکل وپیچیده سازی
Gordian knot U مشکل معما مانند
mooney problem checklist U مشکل سنج مونی
problem child U کودک مشکل افرین
catastrophic error U خطا یا مشکل در کل سیستم
Gordian knots U مشکل معما مانند
unhandy U مشکل بدست امده
through the mill <idiom> U تجربه شرایط مشکل
to resolve a doubt U حل مشکل یاشبهه کردن
turn tail <idiom> U فرار از خطر یا مشکل
can of worms <idiom> U مشکل پیچیده وسردرگم
to put the a. in the helve U مشکل یامعمائی را حل کردن
in a world of one's own <idiom> U مشکل عمیق داشتن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
no picnic <idiom> U ناخوش آیند ،مشکل
problem behavior U رفتار مشکل افرین
ends U در انتها یا پس از چندین مشکل
end U در انتها یا پس از چندین مشکل
ended U در انتها یا پس از چندین مشکل
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
policy dilemma U تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
intricate design U نقش پیچیده، درهم و مشکل
Problem - solving . U گره گشایی ( رفع مشکل )
i can add rapidly U مشکل مارا زیاد کرد
hardens U مشکل کردن سخت شدن
finicking U جلوه فروش مشکل پسند
harden U مشکل کردن سخت شدن
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
clear up <idiom> U حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
last straw <idiom> U [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
matter U مشکل یا مساله قابل بحث
iteration U تکرار یک برنامه برای حل مشکل
mattered U مشکل یا مساله قابل بحث
matters U مشکل یا مساله قابل بحث
mattering U مشکل یا مساله قابل بحث
it is particularly difficult U بیک طرزمخصوصی مشکل است
difficult terrain U زمین مشکل برای عبور
complicated U با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
complex U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
he can scarcely have done that U مشکل این کار را کرده باشد
formula U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
advanced U بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
formulas U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
procedure U روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
degree of difficulty U درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
formulae U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
squirelly U اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
getting U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
auxiliaries U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
gets U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
get U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
cross that bridge when you come to it <idiom> U [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
Is that enough to be a problem? U آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
bugs U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
tide (someone) over <idiom> U کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
graveyards U مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
graveyard U مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
attended operation U فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
bug U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
This would provide an obvious solution [to the problem] . U این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
alternates U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
seamless integration U فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
caught between two stools <idiom> U [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
yorker U توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
alternated U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
frame U خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
A problem is a chance for you to do your best. U مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
alternate U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
item of written comment U پاسخ
reaction [answer, commentary] U پاسخ
answer U پاسخ
responses U پاسخ
answering U پاسخ
no U : پاسخ نه
answers U پاسخ
response [commentary] U پاسخ
responsions U پاسخ
response U پاسخ
answered U پاسخ
replication U پاسخ
rebutter U پاسخ رد
representation [statement] U پاسخ
in reply to U در پاسخ
counterplea U پاسخ رد
replied U پاسخ
respond U پاسخ
replies U پاسخ
reply U پاسخ
statement U پاسخ
in answer to U در پاسخ به
responded U پاسخ
answerback U در پاسخ
negative reply U پاسخ رد
responds U پاسخ
replying U پاسخ
linear U روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
blue ribbon program U برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
scalogram U نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
scallywag U نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
components U خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
real time U زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
component U خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
answer mode U حالت پاسخ
operandum U ابزار پاسخ
rejoin U پاسخ دادن
rejoin U در پاسخ گفتن
answerback U پاسخ برگشتی
rejoined U در پاسخ گفتن
manipulandum U ابزار پاسخ
Recent search history Forum search
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1A program is the ordered set of instructions to solve a particular problem.
1معنی lead lag compensator
2شما اهل کجا هستید
2Protozoa: entamoba coli cyst seen
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1The below message appears under Search line
3معنی کلمه retraction چیست؟
0در حال حاضربا نماینده آنها مشکل پیدا کرده ایم
010/5d?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com